سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ |۱۷ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 19, 2024
کد خبر: 912999
۱۷ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۱
عید غدیر خم

حوزه/ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی محمد سوری در نوشتاری با موضوع «عید غدیر خم در میان صوفیه با تأکید بر دیدگاه علاءالدوله سمنانی» به تبیین این عید در میان صوفیه پرداخته است.

خبرگزاری حوزه،/دکتر محمد سوری، دانش آموخته حوزه علمیه قم و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نوشت:

در سرتاسر تاریخ تصوف، از آغاز شکل‌گیری تاکنون، عشق و علاقه صوفیان به اهل‌بیت و به‌ویژه حضرت امیرالمؤمنین (ع) در میان نوشته‌ها و گفته‌های ایشان موج می‌زند. صوفیان حضرت علی را «سَرِ عارفان» به شمار می‌آورند و کسی می‌دانند که «اَنفاس پیغمبران» با اوست (مستملی بخاری، شرح تعرف، ج ۱، ص ۱۹۹). ابن‌عربی نیز، که بزرگترین نظریه‌پرداز عرفانِ فلسفی است، آن حضرت را «إمامُ العالَم و سِرُّ الأنبیاءِ أجمعین» دانسته است (ابن‌عربی، الفتوحات المکیة، ج ۲، ص ۲۲۷). افزون بر این، به باور شمار زیادی از صوفیان، آن حضرت جانشین باطنی و معنوی پیامبر بوده است. به نظر ایشان، در وجود رسول خدا هر دو بُعد ظاهری و باطنی جمع شده بوده است، یعنی هم ادارۀ سرزمین اسلامی به عهدۀ ایشان بود و هم هدایت خلق به سوی خدا، ولی پس از درگذشت آن حضرت این دو بُعد در میان جانشینان آن حضرت تقسیم شد. درواقع می‌توان گفت که به نظر اینان رسول خدا دو نوع جانشین داشته است: جانشین ظاهری و جانشین باطنی. جانشینان ظاهری پیامبر همان خلفا هستند که ادارۀ امور سرزمین اسلامی را به عهده دارند و از شأن معنوی و باطنی برخوردار نیستند و مقامشان در حدّ یک فرماندار یا بخشدار است. و اما جانشینان باطنی پیامبر سبب هدایت مردم و واسطۀ فیض میان خدا و خلق هستند و مقامی بسیار رفیع‌تر و گرانمایه‌تر از جانشینان ظاهری دارند.

به نظر بسیاری از صوفیه جانشینان باطنی و معنوی پیامبر همان دوازده امام (ع) هستند. می‌توان گفت این تعداد پرشمار از صوفیان از نظر کلامی و فقهی جزو اهل‌سنت به شمار می‌روند، ولی از نظر طریقت و معنویت دوازده‌امامی هستند. در دهه‌های اخیر در ایران به این اشخاص «اهل‌سنت دوازده ‌امامی» می‌گویند. اصطلاح اهل‌سنت دوازده‌امامی یا سنّیان دوازده ‌امامی اولین بار توسط استاد محمدتقی دانش‌پژوه مطرح شد (فرهنگ ایران‌زمین، جلد سیزدهم، ص ۳۰۷، ۱۳۴۴ش)، ولی بعدها جناب استاد دکتر رسول جعفریان بیشترین نقش را در تبیین و گسترش آن داشته است (برای نمونه، نک: خنجی، وسیلة الخادم إلی المخدوم، ۱۳۷۵، ص ۳۳). اهل‌سنت دوازده‌امامی در بسیاری از مناطق جهان اسلام حضور دارند، از اندونزی و هند و پاکستان تا ترکیه و بوسنی و هرزگوین و مصر و کشورهای مغرب عربی شامل الجزایر و تونس و مراکش. هرچند ما شیعیان و اهل‌سنت دوازده‌امامی در باور به دوازده‌امام اشتراک داریم، ولی به نظر می‌رسد مهم‌ترین عامل مشترک میان ما و ایشان که نقش تعیین‌کننده در نگرش افراد به امامان(ع) دارد، اولاً اعتقاد به مهدویت شخصیِ حضرت امام زمان عج و انتظار ظهور آن حضرت باشد و ثانیاً بزرگداشت عید غدیر خم.

در خصوص مهدویت شخصی گویا عارف بزرگ قرن هفتم سعدالدین حمویه (ف. ۶۴۹ق) نخستین کسی بوده است که به‌صراحت از حضرت صاحب‌الزمان(عج) نام برده و به‌رغم مخالفت برخی شاگردانش، از قبیل عزیز نسفی، بر انتظار ظهور آن حضرت و گسترش عدل و داد توسط آن حضرت تأکید کرده است (نسفی، الانسان الکامل، ص ۳۲۰-۳۲۲). سعدالدین حمویه یکی از شاگردان برجسته نجم‌الدین کبری (ف. ۶۱۸ق) است. سعدالدین حمویه و دیگر شاگردان و پیروان نجم‌الدین کبری طریقتی را به راه انداختند که ما آن را با عنوان کبرویه می‌شناسیم. شاید بتوان مدعی شد که طریقت کبرویه بیشترین نقش را در پیدایش پدیده اهل‌سنت دوازده‌امامی و گرایش صوفیان به اندیشه‌های امامت و شیعه داشته است. عقیده به مهدویت شخصی به دست شاگردان و فرزندان و پیروان سعدالدین حمویه گسترش پیدا کرد. در این میان، نقش علاءالدوله سمنانی (ف. ۷۳۶ق) هم در مسئله باور به حضرت صاحب‌الزمان و هم در مسئله استناد به غدیر خم بسیار برجسته است.

رکن‌الدین احمد بن محمد بیابانکی معروف به علاءالدوله سمنانی یکی از بزرگترین و معروف‌ترین عارفان قرن هفتم و هشتم است که اندیشه‌های او نقش برجسته‌ای در شکل‌گیری تفکر متشیعانه در میان ایرانیان داشته است. از سمنانی آثار متعددی به فارسی و عربی باقی مانده و بسیاری از آن‌ها تصحیح و منتشر شده است. وی در جای‌جای نوشته‌های خود از دوازده امام نام برده و آنان را امام دانسته است. هرچند برخی از عالمان شیعه هم‌چون شهید قاضی نورالله شوشتری (ف. ۱۰۱۹ق) و سیدمحسن امین عاملی (ف. ۱۳۷۱ق) او را عارفی شیعی دانسته‌اند، ولی با توجه آثار خود او باید گفت که وی از نظر فقهی و کلامی از اهل‌سنت است و در عین حال دوازده امام را امام خود و اقطاب عرفان می‌داند و در یک کلام باید علاءالدوله سمنانی را از بزرگان اندیشه «تسنن دوازده‌امامی» دانست.

شاید مهم‌ترین نکته در خصوص علاءالدوله سمنانی این باشد که او در باورش به امامت دوازده امام از کلی‌گویی پرهیز کرده و وارد مسائل جزئی و اختلافی میان شیعه و اهل‌سنت شده است و در همه این موارد تفسیری ارائه کرده است که به تفسیر شیعه نزدیک‌تر است. مهم‌ترینِ این مسائل «غدیر خم» است. هرچند حدیث غدیر خم در بسیاری از منابع اصیل اهل‌سنت ذکر شده است و عالمان اهل‌سنت نیز به‌ظاهر آن را انکار نمی‌کنند، ولی نوع برخورد اهل‌سنت با غدیر به گونه‌ای است که گویا اصلاً چنین اتفاقی نیفتاده است. غدیر بی‌تردید با توطئه سکوت مواجه شده است؛ یعنی جامعه دینی اهل‌سنت فرد متدین را به نحوی تربیت می‌کند که تا آخر عمرش مطلقاً خبردار نمی‌شود که در هجدهم ذیحجه سال دهم هجری در غدیر خم چنین اتفاق مهمی افتاده است. این توطئه سکوت نشان می‌دهد که سخنان رسول خدا در نصب حضرت علی به جانشینی آنچنان صریح است که تحریف‌های معنوی غدیر و تفسیرهای بی‌ربط از واژه «مولا» نتوانسته است جلوی آفتاب حقیقت غدیر را بپوشاند. در چنین اوضاع و احوالی، نظر کسی هم‌چون علاءالدوله سمنانی در خصوص غدیر بسیار مهم جلوه می‌کند.

سمنانی درباره حدیث غدیر چنین گفته است: «اعلم یا من لیس له فی تیه التقلید مجال، أنّ النبیّ صلی الله علیه و علی آله خیر آل، إذا أنزل علیه یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ (مائده: ۶۷) قام قائماً فی غدیر خم و أخذ بید علی علیه سلام الله و سلام رسوله علی ملأ من المهاجرین و الأنصار و قال: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. و هذا حدیث صحیح و فیه أمر صریح بالتمسک بحبل موالاته و الاجتناب عن ذلّ معاداته و لا یُنکر هذا إلا شقی عنید أو جاهد عتید. و من کان سعیداً رشیداً یفهم من محوی هذه الآیة خطاباً قهریاً لا محیص له من إبلاغها ولو کره الحاضرون. و أَشُمُّ من نسیم هذا الخطاب أنّه تعالی أمر نبیه علیه السلام بإبلاغ هذا المعنی و هو علیه السلام أخّره رحمةً علی أصحابه و شفقةً علی من یکون فی صدره من علی علیه سلام الله و سلام رسوله شیء یسیر لیخرجه بالرفق ثم یبلغهم ما أمره الله به، لأنّه تعالی بالغ فی ضمن هذه الآیة بقوله وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ثم یقول وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ لئلا یلتفت فی إبلاغ هذه الآیة و ما فی ضمنها إلی أحد فبلّغ و بالغ فی الأمر بالموالاة و ترک المعاداة. و ما کان ذلک أمراً محتصراً علی موالاة نفس علی و معاداته فحسب، بل فیه إشارة إلی أخذ العلم المودع فیه من حیث الولایة الإلهیة و الوصایة النبویة منه. فمن أتی من بابه أخذ. و قد صحّ عن النبی الصدوق صلی الله علیه و آله أنّه قال: أنا مدینة العلم و علی بابها. و قد شاهدت فی الواقعة هذه الحالة بعینها» (مَناظر المُحاضِر للمناظر الحاضر، ص ۶).

یعنی: بدان ای آن‌که در گمراهی تقلید راهی نداری، وقتی که آیه «ای پیامبر آن‌چه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده‌ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می‌دارد»، بر پیامبر نازل شد، پیامبر در غدیر خم در برابر دیدگان انبوهی از مهاجران و انصار برپای ایستاد و دست علی ـ که درود خدا و درود پیامبرش بر او باد ـ را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار کسی که علی را دوست می‌دارد و دشمن بدار کسی که علی را دشمن می‌دارد» و این حدیثی است صحیح و پیامبر در این حدیث دستور روشن و صریح داده است که ما چنگ بزنیم به ریسمان ولایت علی و از خواری دشمنی با علی بپرهیزیم. و هیچ‌کس نمی‌تواند این مسئله را انکار کند مگر این‌که تیره‌بختی خودسر یا ستیزه‌جویی تجاوزگر باشد. و اگر کسی نیکبخت و رشید باشد از محتوای این آیه خطابی قطعی می‌فهمد که راه گریزی جز ابلاغ آن وجود ندارد ولو این‌که حاضران در غدیر خم خوشایندشان نباشد. من از نسیم این خطاب و تعبیرِ «و اگر نکنی پیامش را نرسانده‌ای» و پس از آن تعبیرِ «و خدا تو را از گزند مردم نگاه می‌دارد» چنین استشمام می‌کنم که خداوند پیشتر به پیامبر دستور داده بود که این مسئله را ابلاغ کند ولی آن حضرت به خاطر رحمت و شفقتی که بر اصحابش داشت آن را به تأخیر انداخته بود تا نخست قلب کسانی را که از علی کینه‌ای داشتند با مهربانی نرم کند و آنگاه دستور خداوند را به ایشان ابلاغ کند. پس از نزول این آیه بود که پیامبر دستور خداوند را به مردم رسانید و در امر به دوستی علی و نهی از دشمنی او تأکید بسیار کرد. البته باید توجه داشت که مفاد این آیه شریفه صرفاً دوستی علی و پرهیز از دشمنی او نیست، بلکه این آیه اشاره دارد به این‌که خداوند در وجود علی(ع) از جهت ولایت الاهی و وصایت پیامبر دانش ویژه‌ای را به ودیعت نهاده است و هرکس که از مسیر علی وارد شود به آن دانش دسترسی پیدا خواهد کرد. سخن پیامبر که فرموده است: «من شهر دانش هستم و علی دروازه این شهر است [و هر کس به دنبال شهر دانش و حکمت است باید از دروازه وارد شود]» فهم مرا تأیید می‌کند. من که علاءالدوله سمنانی باشم در یکی از مکاشفات خودم این حالتِ شهر دانش بودن پیامبر و دروازه شهر دانش بودن علی را عیناً مشاهده کرده‌ام.

همان‌طورکه ملاحظه می‌کنیم، سخنان علاءالدوله سمنانی در تفسیر آیه تبلیغ روشن و صریح است.

منابع:

۱. ابن‌عربی محیی‌الدین محمد بن علی، الفتوحات المکیة، ۱۴ ج، تصحیح: عثمان یحیی، چاپ دوم: قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.

۲. خُنْجی شیرازی، فضل‌الله بن روزبهان، وسیلة الخادم إلی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم، تصحیح: رسول جعفریان، قم: انتشارات انصاریان، ۱۳۷۵.

۳. دانش‌پژوه، محمدتقی، معرفی کتاب، فرهنگ ایران‌زمین، جلد سیزدهم، ۱۳۴۴.

۴. علاءالدوله سمنانی، مَناظر المُحاضِر للمناظر الحاضر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.

۵. مستملی بخاری، ابوابراهیم اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۵ ج، ‌ تصحیح محمد روشن، ‌ چاپ اول: تهران، انتشارات اساطیر، ۱۳۶۳-۱۳۶۷.

۶. نسفی، عزیز، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الإنسان الکامل، تصحیح: ماریژان موله، پیشگفتار: هانری کربن، تهران: انتشارات طهوری، ۱۳۷۲/۱۹۹۳.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha